راهبرد پيشرفت در دولت ديني و عصر مدرنيته(3)


 

نويسنده :عليرضا موفق




 

راهبرد سوم: توجه به نو شدن
 

در راهبرد حاضر به بحث زمان شناسي توجه مي شود که اهميت نو شدن و تکامل را به نوع خاصي که مورد نظر اسلام است، بيان مي کند.
با مراجعه به متون ديني و با توجه به بسياري از نکات کلامي و فقهي، مي توان توجه به نوآوري را به عنوان يکي از مسايل مسلم و ارزشمند دين اسلام، به ويژه بنا بر تبييني که مذهب تشيع بدان تأکيد مي کند، قلمداد نمود. بيان اين تأکيدها، مجالي مستقل مي طلبد، اما به طور اجمالي مي توان به دو نمونه از آنها در ساحت هاي بسيار مهم ديني، مانند قرآن و اجتهاد اشاره نمود؛ در کلمات نبوي تأکيد شده است که غبار کهنگي به عنوان يک امر نامطلوب، هيچ گاه بر قامت قرآن کريم نخواهد نشست و قرآن کريم هميشه نو و تازه است:
ان الکتاب هو القرآن و فيه الحجه و النور و البرهان کلام الله غض جديد طري؛(1 )کتاب خداوند قرآن کريم است و در آن دليل، نور و برهان وجود دارد؛ کلامي نو، جديد و تازه.
نگاه فقه به مرجعيت درباره ارزش مسائل جديد، مي توان بسيار معنادار باشد. تأکيد قريب به اتفاق مراجعه شيعه، بر آن است که مکلفان، احکام شرعي و فقهي خود را از مرجعي زنده تقليد کنند.(2) بنابراين، نگاه منحصر به مسائل و احکامي که از سوي فردي که دوران حيات او سپري شده و بالطبع، توان ارائه نظرات به روز را ندارد، نمي تواند از عهده تأمين نظر دين و فقه برآيد. آگاهي به مسائل مبتلا به و به روز مکلفان، آن قدر مهم است که نمي تواند - حتي اعلميت را بگيرد و مکلف بايد در مسائل جديد، حتماً از مرجع زنده که احاطه علمي به مسائل روز دارد، تقليد نمايد.
اگر بخواهيم به مطالبي که در متون ديني درباره تأکيد بر اصل نو بودن - البته با تعريف دقيقي که دراين باره مي شود - آورده شده، اشاره شود، مطالب بسياري مي توان ارائه نمود. از اين رو، با تأمل در انبوه تأکيدها پوشيده نيست که بايد از نگاه نو بهره مند بود و به نوآوري ها در عرصه هاي گوناگون توجه کرد. اين يک
اصل بسياراساسي براي جمهوري اسلامي است. توجه مقام معظم رهبري به عنوان شاگرد مکتب تشيع به نوآوري در سال گذشته، (3) اين واقعيت را نشان مي دهد که نوآوري يک ارزش در مکتب تشيع است؛ يعني مسائل، در صورت همساني ارزشي با ديگر امور، در صورت وجود امور، نو و جديد درآن، تفوق و برتري مي يابند.
از اين رو، دولت ديني به عنوان سنبل دين و ديانت، بايد در عرصه هاي نوآمد کردن امور مديريتي و روش هاي گوناگون خود، از هيچ کوششي فروگذار نکند. تمام تصميم هاي دولت بايد از حالت تکيه بر گذشته عبور کرده و به روز شود. کارشناسان عالي در رشته هاي متفاوت بايد در بازنگري به تمام راه هاي گذشته، همت گمارند. هيچ روشي نبايد به صورت يک تابو در آيد. اگر کارشناسان زبده، اعم از علمي و ديني، به اين نتيجه دست يافتند که راه ديگري بايد در پيش گرفته شود، در تغيير، تعللي نبايد مبذول نمود.

ساز و کار؛ توجه اکيد به مجتهدان
 

آنچه بسيار سرنوشت ساز مي باشد، اين است که بدانيم امور نو در دين را بايد چه ساز و کاري کشف نمود و اساساً معناي نوآوري در دين چيست؟ استاد مطهري - تلاش هاي بسيار وسيع و گسترده اي در اين باره کردند و سعي کردند، معناي آن را به طور واضح تر تبيين نمايند. مطالب ايشان براي استفاده به طور تيتر وار اشاره مي شود:
- احکام و دستورات اسلام، اعم از واجبات و محرمات و حتي مکروهات و مستحبات آن، بر اساس مصلحت ها و مفاسد تشريع شده است. در شرح، دستور تعبدي محض وجود ندارد که خالي از هر مصلحت بوده و تنها يک دستور اختراعي محض باشد.
- اين مصلحت ها امري مجموعي هستند و شامل تمام امور فردي، اجتماعي، سياسي، اخلاقي، فرهنگي و اقتصادي مي شود.
-مکانيسم عملي اسلام براي همراهي با زمان، تفقه يا اجتهاد است؛ مکانيسمي که اسلام مي تواند در عين حال که اصول خود را محفوظ نگهدارد، به عنصر زمان در احکام و تعاليم خويش توجه کند [و حرف هايي نو را مورد توجه قرار دهد....، حرف هايي نو، که از متن دين و نه از خارج بدست آيد و به فهم عميق تر دين منجر شود.(4)
همانگونه که از سطوح مزبور به طور قطع و قدر متيقن به دست مي آيد، حصول محتواي نوآوري در اسلام، به طور شديد به مرجعيت فهيم و پويا وابسته است. دولت، لازم است تمام همت خود را در اين رابطه به کار گيرد، تا بتواند لوازم کار خود را در اين باره به دست آورد. قصور دولت در اين باره مي تواند بهاي سنگيني داشته باشد. در مقابل، ارتباط تنگاتنگ با مرجعيت مي تواند ثمرات ارزشمندي داشته باشد، تا هم به نوآوري هاي لازم دست يابد و هم از انحرافات باز ماند. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايند:
شناختن نقش هر زمان و هر مکان، همواره بايد با پايبندي به اصول فقاهت، که روشي علمي و تخصصي است، همراه باشد و اين است معناي سخن امام راحل ره که فقه پوينده و منطبق بر نيازهاي هميشه و همه جا را همان فقه سنتي دانسته و بر اين پاي فشرده اند. (5)
از اين رو، پيشنهاد مي شود براي آنکه بتوان به هدف مطلوب دست يافت، جمعي از مجتهدان و کارشناسان اسلامي که در زمينه هاي علمي و اسلامي، اعم از فقه، اخلاق، سياست، حقوق و مانند اينها متخصص اند، به کار گرفته شوند تا همان دغدغه استاد مطهري، جامه عمل بپوشانند.

ديدگاه عبرت آموز مدرنيته
 

مدرنيته بر اساس حقيقت وجودي خود، بحث زمان را به طور جدي در بدنه نظريه پردازي خويش گنجاند و آن را به عنوان محور نظرات خويش انتخاب
نمود. مدرنيست ها تمامي تلاش خود را براي تبيين و ارائه راه کارها، بر شناخت زمان و حرکت به سوي نوشدن متمرکز کردند.
پيشرفت هاي چشمگير غرب، يا احساس پيشرفت و يا القائاتي که از سوي برخي بعد از پيشرفت ها ارائه شد - بنا به توجيهات و تبيين هاي گوناگوني که مي توان در نظر گرفت - احساس خاصي را در اذهان، ايجاد نمود. احساسي مهم که مردم، به ويژه انديشمندان ديار غرب به اين نتيجه دست يافتند که هيچ چيزي غير از پيشرفت هاي امروزي مهم و ارزشمند نيست، به گونه اي که پيشرفت هاي موجود، مورد قبول و ديگر امور، بي ارزش و غير قابل اعتنا هستند. از اين رو، در مکتب مدرن به اصل نو بودن تأکيد شده است. در اين باره گذارها و جداشدن ها، تنها در عرصه علوم انساني و تئوري پردازي ها محدود نشد، بلکه در هر حوزه اي شکل و معنا گرفت؛ براي مثال، هنر کساني مانند پيکاسو، جايگزين بسياري از هنرمندان کلاسيک گذشته شد به گونه اي که يکي از نويسندگان غربي مي گويد:
نکات پايدار در اثر هنرمندان جديد،«نخستين مرتبگي» و«نو بودن» و طرد گذشته است. گرچه ممکن است رد پايي قوي از گذشته و کلاسيک بدوي را در خود داشته باشد.
همچنين آندره برتون سوررئاليست (1864-1966) درباره نقاشي پيکاسو در سال 1920 چنين گفت:«به گونه ي اسرارآميز با اين نقاشي، ما با کليه نقاشي هاي گذشته وداع مي کنيم.» جان ريچارد، که زندگينامه اي مفصل از پيکاسو نوشته است، چنين نگاهي دارد:
از زمان جوتو، او با نوآورانه ترين نقاشي ... دستور زبان تصويري جديدي را بنا گذاشت؛ باعث شد مردم چيزها را به شيوه اي جديد نگاه کنند و به ادراک تازه اي برسند.«دوشيزگان آوينيون» قطعاً اولين شاهکار قرن بيستم، چاشني اصلي جنبش مدرن و سنگ بناي هنر قرن بيستم است.(6)
در ابتداي روند مدرنيته، بسياري از انديشمندان عرصه هاي گوناگون، به دلايل متفاوت، از جمله آنکه خود از قافله پيشرفت عقب نمانند و از برچسب هاي گوناگون کهنه پرستي و مانند اين، که در آن دوران به راحتي بر افراد تعلق مي گرفت، مصون باشند، به همراهي با آن پرداختند، اما پس از مدتي، حتي کساني که خود جزو طرفداران بودند، به منتقدان بارز تبديل شدند؛ براي مثال، مي توان به کانت و هگل و از همه مهمتر به نيچه اشاره نمود. يکي از دلايل را مي توان همين رويکرد افراطي به امور جديد دانست:
در حالي که مي توان کانت و هگل را - البته به دو دليل متفاوت - فيلسوفان مدرنيته خواند و ديد که مارکس و وبر هم با همه نقدها و ترديدهايشان ، سرانجام به حکم روزگار نو تسليم شدند، اما با نيچه نقد راديکال به مدرنيته آغاز مي شود، واين نقادي از جنبه هاي گوناگون و بنا به بينش ها و آئين هاي فلسفي متفاوت ، تا سده حاضر ادامه يافته و انديشمندان برجسته اي از رويکرد مدرن به علم ، تکنولوژي ، فرهنگ و جامعه به شدت نقد کرده اند.»(7)
همين رويکرد منفي نسبت به گذشته که با شدت خاصي رواج داشت و جرأت مخالفت را از بسياري از انديشمندان - حتي از آن هايي که بزرگ و غير وابسته بودند - گرفت ، توجه به گذشته را تا حدي زيادي مورد خدشه قرار داد. اين امر به حدي بود که افرادي مانند ؟ تمام سعي خود را به کار گرفتند تا اين رويکرد منفي نسبت به گذشته را سرپوش گذاشته و روند مدرنيته را به گذشته مربوط نمايند. البته برخي نيز دست به توجيه انقطاع از گذشته زدند که از جمله ي آنان ، مي توان به هابرماس اشاره کرد و براي اندک بودن مجال ، به همين اندازه بسنده مي شود.(8)

پی نوشت ها :
 

1- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 83، ص 18، روايت 30، باب 6، نرم افزار جامع نور 2.
2- سيد محمد حسن بني هاشمي خميني، توضيح المسائل مراجع عظام، ج 1، ص 15.
3- پيام نوروزي مقام معظم رهبري، 1387/1/1.
4- مرتضي مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، ص 185-247.
5- پيام رهبر معظم انقلاب به کنگره نقش زمان و مکان در اجتهاد، 1374/12/24.
6- کريس رودريگز کارات، مدرنيسم، ترجمه کامران سپهران، ص 46.
7- بابک احمدي، مدرنيسم و انديشه اعتقادي، ص 154.
8- ر.ک: حسينعلي نوذري، مدرنيسته و مدرنيسم، ص 100.
منبع:نشريه معرفت سياسي،شماره2.